کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

بـابـا رضـا بیـا نـفـس آخـر من است            سـوزان میان تب همۀ پیکـر من است

تا آه می کـشـم ز لـبـم لالـه می چـکـد            یک باغ سرخ رنگ به دور و برمن است


آئــیـنـۀ جــوان کــبــود عــلــی شـدم            چـشم انتـظار دیـدن من مادر من است

خواهر نداشتم که کند گریه در غـمم            قلب کـنیـزهای حـرم مضطر من است

هرمرد درد خویش بگوید به همسرش           غربت ببین که قاتل من همسر من است

با یـاد کــام تــشــنـۀ آقـای بـی کـفـن            خشکیده و ترک ترک این حنجرمن است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با هلهـله عـزای مـرا گـرم می کند            حالا که روی خاک فتاده سر من است

بر آب آب گـفـتن من خنده می زند            خوشحال در برابر چشم تر من است

زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نيش و كنايه هاست كه از يار می خورم           از دست يار زهر شرر بار می خورم

اصلا به جنگ و نيزه و لشكر نياز نيست           وقـتی ميـان خـانـه ز دلـدار می خورم


اکنون زهمسری كه ز من جز صفا نديد           چـوب كـدام تـنـدی رفـتـار می خورم؟

شعله شود بلند از اين زخـم بـر جـگـر            تا آب از دو چـشـم گهـربار می خورم

پهلـو شكـسته مـادر كـم سن و سال من           ديگـر بيـا كه حسـرت ديدار می خورم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از اين صداي هـلـهـلـه آزار مي كشم          با جان خسته غصه ي بسيار مي خورم

وقتي كه مي برند مرا روي پشت بام          با صورتم به گوشه ي ديوار مي خورم

شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نشـسته خـاك سر دل، هـوا گرفته شده           به عرش مجلس سوگ و عزا گرفته شده

گلی ز گـلشن زهـرا دوباره پـرپـر شد           شـبیـه حـال عــلـی حـال ما گـرفته شده


تـنـی به حـجـرۀ خـاکـی کـبـود افـتـاده           تـنی که تـاب از آن بـا بـلا گـرفـته شده

به گوشۀ جگرش زهر جای خوش کرده           اگر که طاقت از این دست و پا گرفته شده

توان نمانده كه لب را به روی لب بزن           که جـان ز پیکـر ابن الرضا گرفته شده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع هلهله کردن، خندیدن اُمّ فضل، و به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی  است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مـیـان هـلـهـلـه حتی کـنـیـز ها گـریـنــد          که خـنـده از لـب آقـای ما گـرفـته شده

صــدای آه هـم از این گـلــو نــمـی آیـد           از این دهان شـکـسـتـه نـوا گرفته شده

ز زخمهای سر وصورتش نمایان است           سرش به گوشه ی دیوارها گرفته شده

تنش سه روز و سه شب زیر تابش خورشید         دوباره روضه ای از کربلا گرفته شده

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

تـویی اجـابـت سبــز دعـای خـاکی ها            جــواب جـمـله یـا ربـنـــای خـاکی ها

خــدا وجــود تـو را آفــریـد تا بـاشـی            وجـود جـود خـدایـی بـرای خـاکی ها


تـویـی تـو آیـنـۀ بـخـشـش خــداونـدی            امام عـرش نـشـینان، خـدای خاکی ها

فدای مرحمتت گرچه آسـمان هـسـتی            ولی رسیده به گوشت صدای خاکی ها

غروب کردی ومانده پس ازهزاران سال            نشان پای تو بر چـشمه های خاکی ها

سـتـاره زادۀ مـدفـون کـاظـمـین بگـو            چه شد سـفـارش کـربـبـلای خاکی ها

بـلـنـد مـرتـبـگی تو سـر به زیرم کرد

میان دست کریـمـانـه ات اسـیـرم کرد

مـیان حـجـرۀ در بـسـته ای ز پا افـتاد            از آتـشی که به جـان گـل رضا افـتاد

به پیش همسر بی مهر، به خویش می پیچید            نـفـس به سیـنـه نیامد و از صدا افتاد

همینکه تـشـنـگی او بُـریـد امانـش را            به یاد روضه جـانـسـوز کـربلا افتاد

کسی میان نفسهای آخرش می سوخت             و لـرزه بـر دل ارکان کـبـریـا افـتـاد

چقدر دور و برش چکمه پوش می آید            بـمیــرم آیـۀ تـطـهـیـر زیـر پـا افـتـاد

رسـیـد ضجه اهل حرم به گوش همه            همینکه سر؛ سر و کارش به نیزه ها افتاد

و دختری که فقط شعله های آهش ماند

به گـوشواره غارت شده نگاهش ماند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خدا تمــــام تو را آفـــریـد تـا بــاشــی          وجـود جـود خــدایی برای خاکی ها

هبوط کردی و مانده پس از هزاران سال          نشان پای تو بر چشمه های خاکی ها

به پیش خنده دشمن به خویش می پیچید         نفس به سینه نـیـامد و از صدا افـتـاد

شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پائـیزی است حال و هوای جوانی ات         طوفان غم رسیده كه سازد خزانی ات

تاثیر کرده زهـر به اعضای پـیکرت         چون لاله ای نموده تو را ارغوانی ات


در لحظه های آخـرت ای یاس فـاطمه         بوی مدینه میرسد از روضه خوانی ات

از بس که یاد پهلوی بشکسته بوده ای         مـویت سپـید گشته به اوج جـوانی ات

مثل حـسن اگر چه ندیدی تو گـفـته ای         مادر؛ فدای صورت رنگین کمانی ات

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است،  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در هـلـهله صدای ضعیف تو گم شده           لبخـنـد می زنـند به اخـتـر فشانی ات

هرچه کبود می شوی و داد می زنی          می رقصد این شریک تو در زندگانی ات

آبت نمی دهد به خدا دست و پا مزن          رحمی نمی کند به تو و نیمه جانی ات

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مسعود اصلانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

در وجــود تــو جـــود را دیــدم            جـلــوه هــای سـجــود را دیــدم

تـشـنـه بـودم تو را صـدا زدم و            مــهـــربــانـــی رود را دیــــدم


در نـگــاه تـو فــصـــل بـــارانِ            آســـمـــان کـــبـــود را دیـــــدم

تــو جـــواد الائـــمــه ای حـتـی            در نـــبــود تــو بـــود را دیــدم

دست هایت سخاوت محض است            با تو فـیـض شـهــود  را دیــدم

بـا نـگــاهـی به آســمــان بـلـنــد            پـیـش پـــایت قــعــود را دیــدم

حـضـرت عـشق دست جود خدا

یـا عــلــی اکــبــر امــام رضـــا

دل شکـسته، دعـا که می خواهد            گـریـۀ بی صــدا که می خـواهد

گریه کردن برای تو خوب است            ور نه این گریه را که می خواهد؟

هر کـرم خـانـه ای که بـاز شـود            لا اقـل یک گـدا که می خواهد؟

حــرمـت را خــدا به عـــالم داد            تا بـبـیـنـد شـفـا که می خـواهد؟

از روی گـنـبـد تـو جـــار زدنـد            فـیـض بی انتهـا که می خواهد؟

تـا زمـیــن، کـاظــمیــن را دارد            جـنـت کـبـریـا که می خـواهـد؟

مــن گـــدای دخــیــل تـا ابــــدم

راه بــاب الـــجـــواد را بـــلــدم

چـشم هایت هـمین که تـر می شد            خـون لـب هات بـیـشـتـر می شد

هـمـسـرت هـم سـرت بـلا آورد            هـم بـرای تـو درد سـر می شـد

شک ندارم که استخوانت سوخت            بـدنـت داشت شـعـله ور می شد

کـاش جـای صـدای بی اثـــرت            زهـر جانـسـوز بـی اثـر می شد

صورتت روی خاک و در نظرت            یـاد گـودال جــلـوه گـر مـی شـد

شکرحق روی نی سر تو نرفت

چکمه ای روی پیـکـر تو نرفت

آسمانی به خاک و خون که تپید            رنگ خون شد محاسن خورشید

خــنــجـــری آمـد و زبـانــم لال            سخـنش را چه ظـالـمـانه بـرید

لاطـمات الـخـدود یک طرف و            آن طرف شمر داشت می خندید

بـعـد از آن ضـربه ی دوازدهـم            بـدنــی مـثـل بــیـد می لــرزیــد

خواهرش ناله زد ولیک چه سود

خـنـجـر شـمـر کاش کهـنه نبود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ مبنی بر پرهیز از بازگو کردن روضه های مکشوف و همچنین عدم رعایت شأن امام پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دست هایت سخاوت محض است         بـــا تــو الـطـاف زود را دیــدم

کـف زدن هـا عـذاب مـی دادنــد          نفسی را که مـخـتـصر می شد

در ســر بـامی و سـر تو نــرفت         چکمه ای روی پیـکـر تو نرفت

با ته نــیــزه پـیـکـرت بـرگـشت          خواهرت داشت صحنه را می دید

دستـــی آمـد که پــیـرهـن بـبـرد          دستی آمد به مـوش پـنجـه کشید

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حبیب باقر زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

باز هـم قـافـیـه ها سـوز و نـوایی دارد           در این خـانـه سـر شـوق گـدایـی دارد

زائـرت تا به ابد مـحـو حـرم می مـاند           دیدن صحن و سرای تو صـفـایی دارد


صاحب جود و سـخا و کرمی آقا جان           کـاظـمـیـنت به خدا حال و هوایی دارد

از غـم غربت تو چشم پر از نم داریم           هرکه محزون تو شد سوز وبکایی دارد

العطش گفتی و قلب همه را سوزاندی           فـرد تـشـنـه عـمـلاً سـوز صدایی دارد

مثل جدت به تو هم آب ندادند، غریب           روضه ات بوی خـوش کربـبلایی دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و برای جلو کیری از حشو موجود در کلمه اشک بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از غم غربت تو چشم پر از نم داریم           هر که مجنون تو شد اشک و بکایی دارد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛  لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بال و پرهای کبوتر شده سقف حرمت             روضه ی تو به خدا معجزه هایی دارد

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای کـعـبـۀ امـیـد دل ای قـبـلـۀ مــراد           ریحـانـۀ امـام رضا، حضرت جـواد
باب الـکـرم، امـام نهــم، سیـدالـعـبـاد           جن و بـشر به مهـر تو دارند اتـحـاد


ای کـوثـر امـام رضا نـجـل فـاطـمـه
جــود جـوادیِ تـو شـده شـامـل هـمـه
ای خاک کاظمین تو عطر بهشت من           مهـر شما ز روز ازل سرنوشت من
بـوی گـل محـبت تو در سـرشت من           خطی بکش به نامۀ اعمال زشت من
بر قـلـب من ولای عـلی را نوشته‌اند
نـام محـمّـد ابـن عـلـی را نـوشـتـه‌انـد
من کیستم گدای تو یا حضرت جـواد           خاک در سرای تو یا حضرت جواد
یک عمر آشنای تو یا حضرت جواد           دارم به لب ثنای تو یا حضرت جواد
تا صبح حشر گردن من زیر دین توست
هرجا سفر کنم دل من کاظمین توست
احسان و بذل و جود و کرامت مرام تو           در چـارده جـواد، جواد است نام تو
گـیـرد پـدر به اوج جـلال احـترام تو           دل‌هـا کـبـوتر حـرم و مــرغ بـام تو
بر پای قطره‌ات سر خجلت، یم آورد
هستی به پیش کثرت جودت کم آورد
ای کـاظمین تو نجف و کـربلای من           نام تو استــجابت و ذکر و دعای من
صحن تو و رواق تو سعی وصفای من           پیش از من و ولادت من، آشنای من
جایی که با تو گفت رضا، جان فدای تو
درِّ سخن چگـونه بریـزم به پـای تو؟
مأمون چو دید عزت و قدر وجلال تو           چندین هزار مسئله در یک سؤال تو
خود را حـقیر یافت به پیش کمال تو           گـردیــد بـا تـمـام حــشـم پـایـمـال تو
در پیش عزت و شرف مرتضایی‌ات
پی برد بـر حقـیقـت ابن الرضایی‌ات
در سیـنۀ تو علـم خداونـد عـالم است           این است ونیست، نیست به جزاین، مسلم است
گـفتار تو تمام چو آیـات محکـم است           مبهوت و لال نزد تو یحیی ابن اکثم است
او را نمـانده زهره که آرد دمی دگر
گویی که رخت بسته سوی عالمی دگر
گـفتـار عـلمی تو جهان را فرا گرفت           آثار تو زمین و زمـان را فرا گرفت
احسان تو عیان و نهان را فرا گرفت           تنها زمان نه، کون و مکان را فراگرفت
تـقوا وعلم و جود و کرامت ازآن توست
اقرار می‌کـنم که امامت از آن توست
توکیستی که جود نهد چهره بر درت           تعظیم برده خصم، مکرر به محضرت
بخشی به قـاتـل پدرت، حرز مادرت           دردا که ام فـضـل چه آورد به سرت
آن روسیـاه روی پـدر را سفـیـد کرد
آخر تو را به فصل جوانی شهید کرد
دربین حجره سوختی ودست وپا زدی           گه جد و گاه مادر خود را صدا زدی
وز سـوز سینه ناله به یاد رضا زدی           وز نالـه شـعـله بر دل اهل ولا زدی
چندین کنیز چشم سوی حجره دوختند
بر غربت تـو پشت در بستـه سوختند
هر روز بـود لشکر غـم در مقـابـلت           مانند شمع آب شـد و سوخت حاصلت
بگـریست در مصیبت تو چشم قاتلت           بر تو چه می‌گذشت خـدا داند و دلت
هر لحظه از حیات تو یک عمرماتم است
فریاد سینه سوز تو در نظم میثم است

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

الا کرم ز تو مشـهــور یا امام جـواد            کـلام توست هـمه نـور یا امام جـواد

ائـمّه‌اند جــواد و تــوئی جـواد هـمـه            که گشته جود تو مشهور یا امام جواد


سزد ز لعل لب حضرت رضا ریزد            به مـدح تو دُر منــثـور یا امام جواد

اگر چه نزد شما آبـروی نیست، مرا            مکن ز درگه خود دور یا امام جواد

گـدایی‌ام به درت جـــز بهانه‌ای نبوَد            مراست وصل تو منظور یا امام جواد

به روی زائر تو بوسه می‌زند جبریل            به ذکر «سیعک مشکور» یا امام جواد

به کاظمینِ تو روی نـیــاز برده کلیم            سـلام می‌دهد از طـور یا امام جـواد

جحیم اگر تو نگاهش کنی حدیقۀ گل            بهشت بی تو کم از گور یا امام جواد

اگر چه ران ملـخ هم نـدارم ای مولا            مرا بخوان به درت مور یا امام جواد

قضا به حکم تو محکوم، ای ولیِ خدا            قـدر به امـر تو مأمـور یا امام جواد

لباس نور مرا بر تن از ولادت توست            گـنـاه، وصـلـۀ نـاجـور یا امام جـواد

خدا ثـنای تو را گفـته و چگـونه مرا            بـوَد ثـنـای تو مـقـدور یا امـام جـواد

لب تو داشت تبسّم، ولی دلت را بود            هـزارها غـم مـسـتـور یا امـام جـواد

ندید دختر مأمون جلال و قدر تو را            چو بود چشم دلش کـور یا امام جواد

شهادت تو در آن حجـره با لب تشنه            بـوَد تـجـسّـم عـاشـور یـا امـام جـواد

عـنایتی که شود روز حشر «میثم» هم            به دوسـتی تو محـشـور یا امام جواد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هزار مرتبه نفرین به دختر مأمون         که شد به قتل تو مسرور یا امام جواد!

فـراز بام به گـــرد تن تو بگرفتند         پـرنــدگـان هوا شور یا امام جــواد!

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

ای مرغ جان کبوتر صحن و سرای تو            هفت‌ آسمان صـحـیـفـۀ مدح و ثنای تو

چـشـم رضـا به مــاه رخ دلـربـای تــو            چــشـم فـرشتـگـان خـدا جـای پـای تـو


دل‌هـای عـارفـان، حـرم با صـفـای تو

تو خـود جـوادی و همه عالـم گدای تو

دست گـدائی هـمـه عـالـم به سـوی تو             دل بـرده از امـام رضـا مــاه روی تو

پیـشـانـی مــلائکـه بر خـاک کـوی تو             جـام بـهـشـتـیــان همه پر از سبوی تو

ذکـر خــوش امام رضا گـفـتـگـوی تو

زیـبـد که او هـمـاره بگــوید ثـنـای تو

بـسـم‌اللهِ صحـیــفـۀ دل‌هـاست نــام تــو            خیـل ملَـک ستـاده به عـرض سلام تو

عـالـم رهـیـن کـثــرتِ جــود مـدام تـو            بــالاتــر از ثــنــای خـلایـق مــقــام تو

نـور است هـمچـو آیۀ قــرآن کــلام تو

رویـد مسیـح از نـفـس جــانــفـزای تو

وابـسته بر وجـود تو این عـالـم وجود             آرند جن و انس به خاک درت سجـود
مشهور در میان امامان شدی به جـود             بر جـود و بر قیام و سجوت همه درود

آیـات غیب را رخ نـورانی‌ات شـهـود
وجه خـداست روی مـحـمّدـ نـمـای تو

تو بـضـعـۀ امام رضا نـجـل حـیـدری             سر تا قــدم پـیـمـبر و زهرا و حیدری
چشم و چراغ زادۀ موسی‌بن‌ جـعفـری             ابـن الـــرضـــای اوّلِ آل پــیــمــبــری

از هـر چـه گـفته‌انـد و نگفتنـد برتری
گوهرچه قابل است که ریزم به پای تو

جز تو که خصم گشته ز جود تو بهـره‌ بر            کی داده حـرز فـاطـمـه بر قـاتل پـدر؟
جایی که می‌کنی تو به دشمن چنین‌ نظر            بـاور نـمی‌کـنــم که بـرانـی مـرا ز در

از من اگر چه نیست کسی روسیـاه‌تر
دارم امیـد بر تو و لطف و عـطای تو

مأمون به پیش علم و کمال تو شد حـقیر            افـتـاد در حقـارت و افکـند سر به زیر
یحیی‌ابن‌اکثم  آمده در محضرت اسیـر            با آنکه در مـدارج تعـلـیـم گـشـته پـیـر

درمحضر تو کم بوَد از کودک صغیر
شـد محـو علـم و دانش بی‌انــتهـای تو

ما مـورِ کوچـک و تو سلیمان عـالمی            جــان امـام هـشـتـم و جــانـان عـالـمـی
مدفـون به کـاظمینی و سلطان عـالمی            مـاه رضـا و مـهــر فــروزان عـالـمـی

در هر قـدم نثـار رهـت جــان عـالـمی
جان چـیست تا کـنـند خـلایق فـدای تو

یک عـمر بوده آتش غــم شمع محـفلت            مأمون هزار مرتبه خون ریخت در دلت
دردا که یـار جـانـی تو گـشـت قـاتـلت            حل شد به زهـر، عـاقبت کار، مشکلت

بودی جوان و قـتلگهت گشت منـزلت
خامـوش گشت زمزمه‌هـای دعـای تو

در بین حجره سوختی و دست و پا زدی            وز سـوز سـیـنـه نـالۀ واغــربـتـا زدی
با کام تشنه مـادر خود را صــدا زدی            وز سوز ناله شعله به ارض و سما زدی

فـریـاد بـهـر تـشـنـه‌لـبِ کــربـلا زدی
بـر عــرش رفت نـالــۀ واویـلـتـای تو

هر چند هیچ‌کس ز غـمت با خبر نبود            دیگر سرت به نوک نی و طشت زر نبود
در قـلـب داغــدار تو داغ پـسـر نـبـود            لب‌هایت از حسیـن دگـر تـشنـه‌تر نبود

دیگر به سنگ ماه جـمالت سپـر نبـود
جاری نگشت خـون به رخ دلربای تو

تا دور چرخ فصل خزان دارد و بهار             روزی چو روزجد تو نبْوَد به روزگار
روزی که شد به نیزه سر آن بـزرگوار            خـورشید سر برهـنه درآمد ز کوهسار

میـثم بـیـار در غـم او چـشـم اشکـبـار
کن گریه تا که سیل شود اشک‌های تو

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

ای انس و جان گدای تو يا حضرت جواد           شرمـندۀ عـطای تو يا حـضرت جـواد
دائــم ز کـار خـلـق گــره بـاز می کـنـد           دست گـرهگـشای تو يا حـضرت جواد


زيـبـاتـرين دعـای ســمــاواتـيـان بــود           مـدح تو و ثـنای تو يا حضرت جــواد
پـيـش از شـب ولادتــم ای آشـنـای دل           دل بـود آشـنـای تو يـا حضرت جــواد
چون آيـه‌های نور، پـدر بـوسه مي‌زند           بر روی دلربـای تو يا حضرت جـواد
زوار پــا نــهــنــد بـه بــال مـــلائـکـه            در صحن باصفای تو يا حضرت جواد
پـر می زنـد کبــوتر دل‌ ها ز هر طرف            پيوسته در هـوای تو يا حضرت جواد
جود از تو جود گشت و کرامت نهاده است           رخ بر در سـرای تو يا حضرت جواد
تو کـيـسـتی؟ هـمـيـشه جـواد الائـمه‌ای           من کيسـتم؟ گدای تو يا حضرت جواد
بـايـد هـزار زادۀ اکـثـم به وقـت بحـث           صورت نهد به پای تو يا حضرت جواد
مأمــون در آتـش حـسـدش آب مي‌شود           چون بشنود صدای تو يا حضرت جواد
بخـشی به قـاتـل پـدرت حـرز مـادرت           ای جان ما فـدای تو يا حضرت جـواد
بگشای لب که لحظه به لحظه اجابت است           دلـدادۀ دعـــای تـو يـا حـضـرت جــواد
هرکس زده است دست توسل به دامنی           مـا را بـود ولای تو يا حـضرت جواد
قـبـر مـطهـر تو در آغـوش کـاظـمـيـن           دل‌ های ماست جای تو يا حضرت جواد
با الله قـسم هر آنچه بگـوئيم نـارساست           بر قـامـت رسـای تـو يا حـضرت جواد
هرگز رضا ز کس نشود حضرت رضا          
يک لحظه بي‌رضای تو يا حضرت جواد
اين غم کجا برم که بسی بر تو شد ستم          
از يـار بی وفــای تو يا حضرت جـواد
با تو هر آنچه شد ستم و ظلم بي‌حـساب           دانـد فـقـط خـدای تـو يا حضرت جواد
تو در ميان حجره زدی ناله و گريست           قـاتل هـم از برای تو يا حضرت جواد
آتش گرفت حجـرۀ دربـستـه چون دلت           از اشک بي‌صداي تو يا حضرت جواد
قلب تو پاره‌ پاره شد و شهـر کـاظمين           گـرديـد کـربـلای تو يا حـضرت جواد
با الله  قسم رواست که مرغـان آسمان           گـريـند در عـزای تو يا حضرت جواد
با آن هــمـه وفـا و مـحـبّت که داشـتـی           شد زهرکين سزای تو يا حضرت جواد
« ميـثم» به نــالـه‌هـای دلـت بود آشـنا           شـد مـرثـيهسـرای تو يا حضرت جواد

: امتیاز